بازم جمعه و پیک نیک ..
سلام آیاتای جان. امروز جمعه پنجم اسفند نوده. دیشب من در حال آشپزی بودم و شما توی روروئک داشتی تی وی میدیدی که یه لحظه متوجه شدم داری تند تند دست می زنی. اول فکر کردم اشتباه متوجه شدم اما وقتی اومدم نزدیک با دیدن من خندیدی و ادامه دادی. خیلی تعجب کردم چون ما اصلأ دست زدن رو با شما تمرین نکردیم. احتمالأ توی مهد یاد دادن. به هرحال از هیجان زنگ زدم به پدر که بیرون بود با کلی سر و صدا قضیه رو خبر دادم و خودمم هی بهت گفتم آیاتای دست دست، دست دستی دست دستی و شما هم همش دست می زدی و خودتم خوشت می اومد. ما خیلی خوشمون میاد از دست زدنت. آخه دست چپ رو ثابت نگه می داری و دست راست رو فقط می بری میاری.. ما امروز بازم رفتیم ساحل و کلی شما توی...