آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

دخترم آیاتای

آیاتای و پسر عمه ها، صدرا و سینا جان

1390/12/1 15:52
نویسنده : مادر آیاتای
1,734 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به آیاتای عزیزم و همه دوستای گلمون.

امشب وقت پیدا کردم که کمی در مورد پسر عمه های آیاتای که الان مهمونمون هستن، بنویسم.

اول صدارجون که متولد 12 مهرماه هشتاد و پنج هستش و چون در زمان بارداری مادرش از من لقمه گرفته و خیلی بهش چسبیده (دوست داشته)، معتقدند که کمی خصوصیات اخلاقیش شبیه منم هست..

خیلی ما رو دوست داره و از وقتی زبون باز کرده ما رو به اسم کوچیک صدا زده. ما هم خیلی دوستش داریم.

 

توی عکس زیر هم کنار کشتی یونانی هستش ..

 

و اینجا هم عکس سینا جون رو میبینیم که دو هفته از آیاتای کوچیکتر هستش یعنی متولد بیست و چهارم خرداد ماه نود .

جییییییییگره :

 

و در عکس زیر هم آیاتای و سینا در کنار هم :

 

آیاتای خیلی دوستشون داره و چشمش به هر کدوم میفته از ته دل میخنده و ذوق میکنه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

روح انگیز مامان سیاوش
18 بهمن 90 8:31
سلام عزیزم خوبی
نه بابا وضع دامادای آیندت خوبه ها یکی کشتی داره یکی ماشین اخرین سیستم یکی تیپ خوب : D
منم دلم از این ماشینا میخواد اگه از ایران گرفتی میشه ادرس بدی اگه از اون ور گرفتی که هیچ
خوب بابا ایاتای بایدم دوستون داشته باشه وضع مالی که توپ ماشین اخرین سیستم زیر پاش خوشگلی محشر خوش تیپی عالی خوب منم جای این فینگیلی بودم پسر عمع هامو دوست داشتم دیگه


مرسی عزیزم. شما لطف داری. راستش این ماشینه که من خودم هم عاشقش شدم مال آیاتای نیست. رفته بودیم کشتی یونانی، اونجا اجاره می دادن. ظاهرش مثل ماشینهای قدیمیه و خیلی جالب . قربون شما . سیاوش جون رو ببوسید .
روح انگیز مامان سیاوش
18 بهمن 90 14:32
امان امان امان از دسته این دوست جونیام تا نگم که نمیاین خونه ما عکس گذاشتم دست آیاتای رو هم بگیر بیا خونمون
ثمین
19 بهمن 90 21:04
سلام اومدم ازتون دعوت کنم تا از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیس دیدن کنید منتظرتون هستم
بابای آروین جان
20 بهمن 90 1:29
مامانی مهربون ونکته سنج فرشته ای به نام آیاتای جون سلام حق باشماست،ممنونم از یادآوریتون،مابزرگترا وظیفه بسیار سنگینی رو دوشومونه،که متاسفانه با یه لحظه غفلت تاوان سنگینی رو تا آخرین روزای زندگیمون بایست بدیم،ماشالا بچه ها هر روز که بزرگتر میشن دردسر و شیطنتشون هم باخودشون بیشتر و بیشتر میشه،ماها باید شش دنگ حواسمون به اینا باشه نه اینکه با دست خودمون لوازم خطرناک رو در اختیارشون بزاریم. در مورد وبلاگ های جدید ما، شما مثل همیشه نسبت به ما لطف دارید،ما به داشتن دوستای خوب و بامعرفتی مثل شما احساس غرور میکنیم . موفقیت و خوشبختی شما نهایت آرزوی ماست.
مامان محیا
23 بهمن 90 9:11
مواظب یکی یدونه ما وسط اینهمه پسر دایی و پسر عمه ها باشی ها...
کسری
25 بهمن 90 11:44
سلام چه دخمل ماهی داری خدا واست حفظش کنه به منم سر بزنی خوشحال می شم
روح انگیز مامان سیاوش
27 بهمن 90 6:55
ما پست جدید میخواییییییییییییییییییییییییییییییییییم
سینا
20 تیر 91 23:59
سلام آیاتای جون چطوری .... دخترجون چرا حالی از ما نمی پرسی نمیگویم به دردما دوا هستی ولی هستی