آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

دخترم آیاتای

بازم جمعه و پیک نیک ..

1390/12/5 20:20
نویسنده : مادر آیاتای
701 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آیاتای جان. امروز جمعه پنجم اسفند نوده.

دیشب من در حال آشپزی بودم و شما توی روروئک داشتی تی وی میدیدی که یه لحظه متوجه شدم داری تند تند دست می زنی. اول فکر کردم اشتباه متوجه شدم اما وقتی اومدم نزدیک با دیدن من خندیدی و ادامه دادی. خیلی تعجب کردم چون ما اصلأ دست زدن رو با شما تمرین نکردیم. احتمالأ توی مهد یاد دادن. به هرحال از هیجان زنگ زدم به پدر که بیرون بود با کلی سر و صدا قضیه رو خبر دادم و خودمم هی بهت گفتم آیاتای دست دست، دست دستی دست دستی و شما هم همش دست می زدی و خودتم خوشت می اومد. ما خیلی خوشمون میاد از دست زدنت. آخه دست چپ رو ثابت نگه می داری و دست راست رو فقط می بری میاری..

ما امروز بازم رفتیم ساحل و کلی شما توی آب و شن قدم زدی و حسابی تعجب کردی. توی نگاهت فقط تعجب بود که "این دیده چیه؟" و تا آخرین لحظه با اخم به شن های زیر پات نگاه می کردی. کلأ زیاد نخندیدی و عکسای مثل همیشه خندان نتونستیم بگیریم.الان هم ساعت 8 شبه و شما غذاتو خوردی و داری بیبی انیشتین می بینی و منم تصمیم گرفتم عکسای داغ تنوریتو بزارم وبلاگ و به کارای فردای خودمون و شما رسیدگی کنم.

تا یادم نرفته بگم که بازم توی رستوران کلی سر و صدا راه انداختی و این دفعه به این دلیل بود که می خواستی بشینی روی میز و دستتو بزنی توی غذای پدر و مادر که به هر ترتیبی بود سرگرم بقیه حاضرین در رستوران شدی و با اونا خندیدی . ماهم غذامونو خوردیم و برگشتیم خونه ...

این روزا هوا خیلی خوبه و دریا و آسمون آبی آبی هستن و جای همه دوستامون خالی که از این چیزا لذت ببرن .

بریم سراغ عکس های آیاتای جون .

آیاتای در حال دست زدن:

 

آیاتای جان غذاشو خورده و آماده میشه بره کمی توی شن و آب دریا قدم بزنه ..

 

آیاتای در آب ..

 

آیاتای در حال قدم زدن :

 

و

.

.

.

.

.

.

.

اینم رد پای آیاتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای :

 

تا بــعــــــــــــــــــــد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان ساینا
5 اسفند 90 20:44
وای چه ردپای قشنگی. آخه مامانیش دختر نباید زیاد بخنده. کار جدیدت مبارک دست دسی
بابای آروین جان
6 اسفند 90 2:59
دوست خوبم سلام
مامانی تبریک میگم دس دسی الفبای اولیه رقصه و معلومه رقص تو خونه آیاتای جونه حالا به کی رفته خدا میدونه؟
بابا شوخی کردم اصلا ازتون ناراحت نشدم ،تازه درست هم حدس زدین اون وب،وب اصلیه آروینه من بعدا به پیشنهاد همسرم این وبو راه انداختم . ما به داشتن دوستای بامعرفتی مثل شما افتخار میکنیم به قول معروف اگه شمارو هشت لایه هم ایزوگام کنن بازم معرفت پس میدین.
خدایابه فرشتگانت بسپار،که در لحظه لحظه نیایش خویش، دوستان مرا از یاد نبرند.


سلام از ماست. رقص یا به عبارت دیگه حرکات موزون تو ذات نوع بشر هستش و تقریبأ همه ی انسانها یه مدلش رو حتی بدون آموزش بلدن. آیاتای جان هم که از این پتانسیل بی بهره نیست. شما خیلی لطف دارید که به ما سر میزنید. ما همگی شما رو دوست داریم.
حسناسادات
6 اسفند 90 10:34
فدای پاهای کوشولوت خاله جون
روح انگیز مامان سیاوش
6 اسفند 90 12:15
سلام عزیزم خوبید خوشگل خاله خوبه؟ دس دسیت مبارک عزیزم الهی همیشه در حال دست زدن باشی عزیزم عکسهات مثل همیشه محشرن مخصوصا رد پات خوشگل خاله مامان خانوم پیش ما هم بیاید بابا
متین مامی ایلیا
6 اسفند 90 12:26
سلام مامی آیاتای جون، چند وقت نبودم دلم واستون تنگ شده بود قربونش برم، خیلی دوسش دارم راستی ایلیا هم دقیقا اینجوری دس دسی میکنه، دست چپش و ثابت نگه میداره و هی با دست راست میزنه روش
مامان محیا
6 اسفند 90 12:36
خاله ناز دستات، قدمات..پس دیگه همه چی تا تولد آمادست..
مامان آرشیدا کوچولو
7 اسفند 90 0:31
عسسسسسسیسسسسسس دلم فدای اون دستای کوچولوت انشالله به زودی نینای نای هم بکنی
مامان یکتا
7 اسفند 90 13:00
ای جااااااااان.خاله به قربونت که با اون دستای نازت دست زدن یاد گرفتی. همیشه شاد باشی و مامان مهربونت رو شاد بکنی.
مامانی وقتی این بچه ها یه کار جدید یاد میگرن ما مادرا از خوشحالی به آسمون میرسیم. آیاتای جان رو از طرفم ببوسید.


ممنونم. بله واقعأ اون دست می زنه من ذوق مرگ میشم.
خاله سمیه
8 اسفند 90 9:22
عزیز دل خاله. قربون اون دست دسیت برم من که انقده باهوشی. خاله قربونه اون جای پات بره. و البته ای ول به این مامان و بابای با حوصله که لحظه نگاری می کنند و این دقایق ناب رو ثبت می کنند تا وقتی بزرگ شدی خاطرات بچگیت جلو چشمات باشه. مواظب خودت باش تا همیشه.
فریماه جون
9 اسفند 90 17:14
سلام عزیزکم.آفرین به دست زدنت. ایشاله همیشه شاد وسرحال باشی آیاتای کوچولو.بالاخره این دخمر گلمو بعد از 9ماه بردید دریا. خوش باشی خانم کوچولوی من.
Zahra
9 اسفند 90 19:27
خیلی قشنگ بودن عکساش دستت درد نکنه جدا روحم شاد میشه عکساشو می بینم
فاطمه احمدي
10 اسفند 90 8:48
واي چقدر زيبا بود اين مدل كادو دادن من كه خيلي خوشم اومد .
مامان فاطمه
10 اسفند 90 21:37
سلام من مامان فاطمه هستم قبلا"یک بار به وب دخنرم سر زدید ماشاا... دختر نازی دارید خدا برات نگهش داره عکسها خیلی خوشگلن ما هم دریا داریم اول فکر کردم همشهریم هستی ولی وقت وبلاگتون رو کامل دیدم حدس زدم که عکسها رو تو کیش گرفتی با اجازتون شما رو لینک کردم اگه دوست داشتید به ما سر بزنید
مامان کوروش
21 اردیبهشت 91 10:47
عزیزممممممم قربون اون رد پای کوشولو و خوشگلت


مرسی خاله. فدای شما.