دست نوشته هایی از مهد آیاتای - سری اول
سلام دخترم عزیزم.
امروز میخوام مطالبی رو که چند وقت اخیر شبنم جون عزیز و دوست داشتنی زحمت کشیدن و توی دفتر مهدت نوشتن، اینجا پاکنویس کنم، عین جمله های شبنم جون رو می نویسم.
بهترین فرصته که از شبنم جون یه تشکر حسابی کنم چون میدونم شما رو (هم شما و هم بقیه هم کلاسیهات - شیرخواره ها / زیر دو سالها-) خیلی دوست داره و هر لحظه باهاتون هست و زیاد براتون زحمت میکشه. شبنم جون دوستت داریــــــــــم یه عالمه.
خب بریم سراغ مطالب به ترتیب تاریخ:
- 91/04/11 امروز آیاتای اونقدر آب دهانش رفت که همه ی خاله ها رو خیس خیس کرد : عکسشم کشیده :
- 91/04/31 امروز آیاتای در سالن بازی شعر تاب تاب را هنگام تاب بازی کردن خواند.
- 91/07/19 امروز آیاتای جان روی تاب بلند بلند آواز تاب تابو خواند و در کلاس با آهنگ می رقصید و مامانی مامانی می گفت .
- 91/08/06 امروز برای کلاس آهنگ تولدت مبارک پخش شد و اول آهنگ صدای زنگ تلفن پخش می شود و آیاتای بعد از شنیدن صدای تلفن دستش را روی گوشش می گذارد و ماما ماما صدا می زند .
- 91/07/07 امروز صبح ورزش می کردیم در کلاس به بچه ها دستا بالا و پائین یاد داده شد بعد که ازشون سوال شد آیاتای جواب داد و دست هایش را بالا گرفته و تکان می داد . عکسشم کشیده:
- 91/08/08 امروز آیاتای شعر "رولی پولی UP UP UP رولی پولی DOWN DOWN DOWN " آنقدر قشنگ اجرا کرد. روی پایش میزد نشسته بود و شعر می خواند .
- 91/08/08 زمانی که آیاتای داشت بستنی کاکائویی می خورد برایش سبیل قهوه ای روی صورتش ایجاد شد. ازش عکس گرفتیم .
- 91/08/10 امروز آیاتای وقتی کار اشتباهی انجام می داد بهش با دست (انگشت اشاره) نشان می دادیم و او همین کارو تکرار می کرد یا امروز صدای حیوان ها مثل شعر ببعی میگه بع بع دمبه داری نه نه رو یاد گرفته و تکرار می کنه .
- 91/08/14 امروز در سالن بازی با آیاتای و دو تا از بچه ها در خانه ی چوبی بودیم و در می زدیم و می گفتیم تق تق کیه. آیاتای بعد از 3-4 بار تکرار تق تق تق و گفت و سری بعد کیه گفت. بعد خودش شاد می شد و بلند بلند می خندید .
اینم از خاطرات شما توی مهد. شبنم جون میدونم با همه گرفتاریهات توی مهد و کلی بچه های پر جنب و جوش مثل آیاتای، چه لطف بزرگی میکنی که وقت می ذاری. سپاسگزاریم.
شهرزاد جون (خواهر شبنم جون) هم لطف کردن و از 4/5 ماهگی که آیاتای رفته مهد، هر چی عکس داشتن رو یک جا گذاشتن و قراره برم دیدنشون و ازشون عکسها رو هم بگیرم. پس به زودی "مروری بر آیاتای یک ماهه تا 18 ماهه در مهد کودک" رو توی وبلاگ خواهیم داشت..
امیدوارم مطالب خوب بوده باشه. در ادامه چند تا عکس که قولش رو به فریماه جون داده بودم.
اول عکسهای روی شاسی از یک ماهگی تا 11 ماهگی آیاتای:
چون افقی زدیم و عکسها کامل نیست، جدا جدا هم میزارم ( عددهای زیر عکس ها مربوط به ماهش هست):
و عکس آخر هم از دو تا پاپوش دیگه به جز اون قرمزه که در واقع مظلوم واقع شدن و شما اون قرمزه رو بیشتر دوست داری.البته ناگفته نمونه که صورتیش برات کوچیک بود تقریباً .
امیدوارم لذت برده باشید .