خبرای جدید از آیاتای در شرف شانزده ماهگی
سلام دخترم، دختر ماه گونه ام.
بیست روزی میشه که مطلب جدید برات نذاشتم و دلیلش هم اینکه که رفته بودیم عروسی عذرا جون و 12 روزی نبودیم. وقتی هم برگشتیم یه عالمه کار هم توی خونه و هم اداره، طبیعیه که دیگه توان و وقت مناسبی برای ادامه نمی موند. اما به هر حال الان هستم برای شرح حال اخیر شما دختر گلمون.
هنرهای جدیدی که یاد گرفتی خیلی خیلی جالبن. کارهایی که میگیم و انجام میدی ایناست:
- آیاتای تعجب کن؛ چشماتو گرد میکنی و صدای هِـــــ ممتدی درمیاری
- آیاتای الکی بخند؛ ها ها ، ها ها (با صدای بلند)
- آیاتای گریه کن؛ مشتاتو میزاری روی چشمات و میمالونی و میگی یـــی یــی ...
- آیاتای عشوه بیا؛ پشت چشم نازک میکنی و سرتو می چرخونی
- آیاتای DJ شو ؛ انگشت اشاره تو میاری جلو و سرتو تکون میدی
- آیاتای حرص بخور؛ دستاتو مشت میکنی و دهنتو مثل حرص خوردن واقعی میکنی و سرت ویبره میشه. قربونت برم
خلاصه اینکه دخترم بزرگ شدی و هر روز میخوایم بخوریمت.
عددها رو هم تا 3 بلدی و ازون به بعدشو میخندی، فکر میکنی بازیه، دل به کار نمیدی. صدای هاپو و پیشی و ببعی هم در میاری. البته ظاهرا اینا رو خاله و بچه ها به شما یاد دادن و ما نمیدونستیم. رقصتم خیلی بهتر شده، البته هر دستیت به یه طرف میچرخه و قرینه نیستن. فدای اون ادا اطوارات بشم.
وسایل خطرناک میبینی خودت به نشانه خطر سریع انگشت اشاره تو بالا پائین میکنی اوف اوف راه میندازی. مثل چای، تلفن (چون از پیغامگیرش می ترسی)، کارد ، قابلمه...
وقتی هم میپرسیم آیاتای پی پی کردی (گلاب به روی خوانندگان عزیز) انگشتتو میگیری به دماغتو پیف پیف میکنی. کلا خیلی طوطی شدی ، همه حرکات بزرگترارو تکرار میکنی. مثل بزرگترا با پا جاروبرقی رو روشن و خاموش میکنی، یه دستی لیوان رو می گیری، میشینی کنار بالشت و تکیه میدی و یه دستتو میزاری روش، یه پاتو هم می کشی. ای شیطونِ با نمک!
این سری رفته بودیم با آدرینا خیلی خوب شده بودید و زیاد عشقولانه در میکردید. یه شب شام رو برده بودیم بیرون (سد مارون)، اونا هم بودن.شما نشسته بودی روی پای من، به آدرینا هم میگفتم بیا بشین روی پام، چند بار گفتم نمیومد، شما پاشدی رفتی دستشو گرفتی آوردی پیش من و محکم میزدی روی پام یعنی بشین اینجا. قربون هر دوتائیتون برم که اینقدر عاقل و بلا هستید.
این سری یاسمن جون رو خیلی مورد عنایت قرار دادی. بیچاره برات شعر میخوند جیغ میکشدی و با دستات اشاره میکردی که نخون، میومد بغلت کنه، همینطور. بعضی وقتا بنده خدا داشت حرف میزد همین کارا رو میکردی یعنی اصلا تو حرف هم نزن، اما وقتی هم باهاش کار داشتی میچسبیدی بهش و میخواستی بری بغلش، حتی میبوسیدیش. مخصوصاً وقتی لباس می پوشید می خواست بره بیرون، آویزون میشدی به پاهاش و حسابی مهربونی می کردی.اما معمولاً سرش جیغ می کشیدی، دستاتم که چهار تا انگشت رو میچسبونی به هم و به نشانه اعتراض میاری بالا و می بری پائین، تذکرهای ما هم بی نتیجه بود.
عکسهایی انتخاب کردم که هرکدوم خاطره داره برات مینویسم.
توی عکس زیر آماده شدیم از گچساران خونه خاله افسانه، بریم بهبهان خونه خاله محترم.
عکس زیر هم شایان توی پارک ازت گرفته که داشتی بارفیکس تمرین می کردی.
عکس زیر هم مربوط به روز آخره که بعد از عروسی دیگه میخواستیم برگردیم، آدرینا قمقمه شما رو برداشته بود آب بخوره، شما هم خودت آب میخواستی، راه افتادی دنبالش از توی اتاق پذیرائی توی هال و ازونجا هم اتاق، موفق نشدی ازش بگیری، توی این عکس سرتو انداختی پائین و داری با انگشتات بازی میکنی (نشانه اینکه توی نبرد کم آوردی)، تا اینکه بابای آدرینا وساطت کرد و قمقمه رو بهت داد، هنوز درشو بازنکرده بودی آب بخوری که دوباره ازت گرفت و کم مونده بود گریه کنی. و بازم بابای آدرینا بهش گفت قمقمه ت رو بهت پس بده، اونم داد و شما خوشحال و خندان از اتاق اومدی بیرون و اومدی پیش ما.
عکس زیر مربوط به برگشتمون به شیرازه که شما برای اولین بار سوار اتوبوس شدی و خیلی برات جالب بود.
همش میخواستی توی راهرو راه بری و بازی کنی، مرتب هم از دست ما فرار می کردی و از زیر پای پدری میرفتی توی راهرو می ایستادی. مثلا اینجوری:
و نهایتاً:
و آیاتای وقتی به دوران قبلش برگشت و هوس کرد سوار روروئک بشه (امروز) ...
توی عکس زیر هم حاضر شدی بریم بیرون (دیروز):
و عکس های زیر هم اختصاصی خاله مریم (مانی محیای معروف) که اون بار جسارت شده بود و عروسک هدیه اون رو فراموش کرده بودم جزو عروسکهای آیاتای (کادوهاش) بشمرم، البته ناگفته نماند که اون دفعه عروسکهایی رو نام بردم که آیاتای باهاشون بازی میکنه، عکسش رو اختصاصی میزارم که آیاتای هم بهش اهمیت جداگونه بده.
و آیاتای و عروسک ناز و ملوس و نرمک هدیه مانی محیا و محیا گلی (اولین بار بود می دید و بغلش کرده بود. بهش گفتم آیاتای میخوام ازش عکس بگیرم، اونم گرفتش رو به دوربین):
دختر عزیزم امیدوارم راضی بوده باشی. دوستت داریم یه عالمه.