روزهای اخیر آیاتای جون و درگیری با پشه ها..
سلام آیاتای عزیزم..
چند روز اخیر خیلی درگیر شما بودیم و چند بار مجبور شدیم بریم دکتر. اول که چشمات خیلی شدید "قی" می کرد چیزی که تا حالا سابقه نداشت، بعدشم اینکه هنوز اون کامل خوب نشده، پشه کوره های ناقلای بدجنس افتادن به جون دختر یکی یک دونه و مهوش گونه ی ما و حسابی سر و صورتت رو کج و کوله کردن. چشمای پف کرده و صورت زخم و زیلی.. الان خدا رو هزار مرتبه شکر خیلی بهتری و دوباره شدی همون آیاتای ناز و دوست داشتنی ما. مثل همیشه خوش اخلاق و مهربون. شبها که دور هم میشینیم و ما تلویزیون میبینیم و صحبت می کنیم، شما هم با خیال راحت و با آرامش مشغول بازی میشی و جالبه که به همه جای خونه سر میزنی، بعد وسط بازی کردن میای یا سرتو میزاری روی پای پدری و یا سرتو میزاری رو سینه من و ما رو هیجان زده میکنی در حد ایست قلبی.. خیلی دوست داریم عزیزم، شما خیلی مهربونی و اینو از الان میشه تشخیص داد ..
چند تا عکس ازاین روزهات میزارم، فکر کنم بد نباشه این عکس ها رو هم توی خاطراتت داشته باشی، هرچند کمی ناراحت کننده س، اما کمی هم خنده داره..
توی عکس زیر آماده شدی بریم بیرون و لبخند زنان منتظر پدر و مادری:
و وقتی آیاتای بوووووووس میفرسته:
و وقتی پشه ها کلی روی صورت شما فعالیت کردن و نتیجه :
یادم رفت بگم همزمان با مشکل چشم و پشه و.. شما به شدت آبریزش بینی پیدا کردی و به خاطر دندون کلی هم آب از دهنت میریخت . توی عکس زیر معلومه که از شدت آب دهن، لباست خیس شده و البته کل گردن و سینه .. بمیرم برات که خیلی سخت گذشت هم به شما و هم به ما..
دختر گلم عکس زیر مربوط به اون شب رستورانه که با دقت و ظرافت خاصی دونه دونه از پلوهای توی دیس برمی داشتی و می خوردی.
و آخرین عکست هم مربوط به وقتیه که حسابی توی خونه چرخیدی و خسته و کوفته خوابیدی، از شکل خوابیدنت مشخصه که چقدر خسته شدی.
الهی من فدای تو..