آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

دخترم آیاتای

آخرین مطلب ماه یازدهم آیاتای جان

1391/2/9 20:44
نویسنده : مادر آیاتای
1,708 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آیاتای عزیزم.

دیروز ما غذا ماکارونی داشتیم که شما خیلی دوست داری. برای اولین بار غذا رو گذاشتم که خودت با دست بخوری. و خیلــــــــــــــــــی خوب و قشنگ خوردی اما فقط چند لقمه و زود میخواستی ظرف رو برگردونی و قضیه رو با خنده و اینا تموم کنی که مادر نذاشت و .. بقیه غذا رو خودم دادم خوردی اما خیلی جالب یه دونه ماکارونی میذاشتی توی دهنت و اون قسمتش که مونده بود بیرون رو میکشیدی داخل. مثل آدم بزرگا. حتمأ اتفاقی بوده اما به هرحال خیلی خندیدم. آخه قیافه چرب و چیلت دیدنی شده بود. و یه چیز جالبتر اینکه چند روز پیش که میخواستم بهت غذا بدم متوجه شدم غذا رو فوت میکنی و چقدر بامزه اینکارو می کردی. همین الانم که دارم برات می نویسم لباتو مثل اردک کردی و داری مثلا فوت میکنی. وای که غش کردم از دست شیرین کاری های دختر خوشگلم. عکسای قشنگت:

 

 

و اینکه اومدم دیدم داری با حلقه هات بازی میکنی، یه گوشه وایسادم و ازت عکس از مراحل مختلف بازیت گرفتم. خیلی خیلی خوب حلقه های رنگی رو توی میله میذاری و لذتشو میبری عزیزدلم ..

و وقتی متوجه من شدی و نتیجه فعالیتت رو عرضه کردی نیشخند:

 

حالا یه سورپرایز دارم و اونم دوتا از عکسهای ماه های اول شماست که یکیش رو قبلأ قولش رو داده بودم . اونم عکسی هستش که توی مسافرت شهریور ماه ازت گرفتم توی ویلای ماسوله. اون وقتا کلاه دوست نداشتی اما مثل حالا زورت زیاد نبود که کلأ کلاه رو از سرت در بیاری، فقط گوشتو از زیرش درمی اوردی. کلأ اون موقع مقوله گوش برات مهم بود، مثل الان که زبون برات مهم شده. فدات شم. عکسش:

 

و سورپرایز بعدی هم عکسی هستش که شکار لحظه ها توی دوماهگی وقتی میخواستم عوضت کنم ازت گرفتم. این عکس رو خیلـــــــــــــی دوست دارم .

امیدوارم عکساتو دوست داشته باشی. ما که خیلی هم شما رو و هم همه چیز متعلق به شما رو دوست داریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان مهراد
10 اردیبهشت 91 7:46
خوبه که همینم میخوره آفرین
مامان محیا
10 اردیبهشت 91 8:02
فرزانه توت فرنگی هنوز نرسین. آخر اردیبهشت عروسی داریم. ازون خفنها که همه هستن و میتونی بیای.. توت فرنگی ها هم میرسن اساسی. 27-30 اردیبهشتو میگم..باور کن سفر متفاوتی میشه. دریا و .. بیخیال. برنامه ریزی کن
مامان ساینا
10 اردیبهشت 91 9:19
وای خدا آیاتای جون غذا خور شده اونهم از نوع ماکارونی.چقدر عکسهای قشنگی داری خاله جون. چقدر فرق کردی و بزرگ شدی. به نظرم شبیه اون موقع نیستی. خیلی خیلی نانازی شدی عزیزم.
مامان محیا
10 اردیبهشت 91 10:38
فرزانه این پویا میدونی کیه. پسر سارا شهابی هم اتاقیمه یادته؟
مامان محیا
10 اردیبهشت 91 14:10
چرا جواب ندادی برای پست قبلیم.. سارا رو یادته؟ راستی برو تو وب محیا جوابتو گذاشتم..
روح انگیز مامان سیاوش
10 اردیبهشت 91 20:41
بابا منم رمز میخوام تا عکسهای کادوی اون پستش رو ببینم ...خوب رمز بده دیگه حالا مگه چی میشه...اگه تا 24 ساعت آینده رمز رو دادی که هیچ اگه ندی خوب ندادی دیگه چی کارت کنم
نازنین مامان کامیار
11 اردیبهشت 91 1:23
قربونش برم عزیزم .بزرگ شده مستقل شده ماکارونی میخوره.برام ببوسش فرزانه جون
فریماه جون
11 اردیبهشت 91 11:11
متوجه تغییری در وبلاگ شدی؟
فریماه جون
11 اردیبهشت 91 13:03
پست نی نی های اینروزها دیدی تو وبلاگم؟
مامان محیا
11 اردیبهشت 91 13:50
به این آقای پدر بگو که میاد وب ما رو میخونه یه نظری بذاره. همینجوری نیاد و نره..
فریماه جون
11 اردیبهشت 91 14:08
نکنه تو هم وبلاگتو دستکاری کردی؟ تو وبلاگ من کل نظرات حذف شده. تو وبلاگ توهم کل نگاههای مهربونجریان چیه؟
فریماه جون
11 اردیبهشت 91 14:16
تو وبلاگ محیاجان نظرات پست 10 اردیبهشت بخون؟
مامان آتین
11 اردیبهشت 91 18:22
ای خدااااااااا عکس آخریش چقدر ناااااازهههههه دلم چلوندن خواست از طرف من ببوسیدش
متین مامی ایلیا
11 اردیبهشت 91 20:55
سلام عزیزم عکساشو دیدم خیلیییییییییییییییییییییییییملوسه، مخصوصا اون عکس که ماله دو ماهگیشه، خیلی بانمکه، اونجا هم که نشسته خوابیده خیلی خوردنی شده وزن و قده ایلیا تو پایانه 11 ماهگیش وزن 9/200 قد 76 البته 2هفته پیش مریض شد دوباره 300 گرم کم کرد
متین مامی ایلیا
11 اردیبهشت 91 21:31
سلام عزیزم من اسمتون و هنوز نمیدونم.
هر اهنگی رو که میخوای اسمش و تو گوگل جستجو کن ولی بنویس کده فلان اهنگ بعد کدش و کپی کن تو قسمت تنظیمات وبلاگ توی اسکریپت های اختصاصی.
ایلیا هر وقت این اهنگ و میشنوه شروع میکنه به رقصیدن


مامان مهرسا
12 اردیبهشت 91 11:39
اي جان دختر ناز نازي ماكاروني ميخوره: بچه رو واسه چي ول كردي تو دستشويي؟؟؟؟؟؟؟
بارون ستایش
12 اردیبهشت 91 17:42
وای جان
من همیشه میام عکسای ایاتای رو می بینم
اما اولین باره کامنت میزنم
اونم به خاطر عکسی که تو دستشویی ازش انداختی
خیلی زیبا بود
دوسش دارم
خیلیآیاتای


مرسی عزیزم.ممنون که زحمت کشیدید و نظرتون رو نوشتید از آشنائیتون خوشحالم.
arnika
12 اردیبهشت 91 17:47
salam
ey janam az un makarooni khordanesh
axe akharish ke dg akhare jigareeeeeee
beboosesh
be man ham sar bezan!


سلام آرنیکا جون. بله حتمأ. اومدم وب قشنگتون رو دیدم. اما نظر نذاشتم که دیگه میزارم.
بارون
12 اردیبهشت 91 22:08
ممنون
حسناسادات
13 اردیبهشت 91 10:50
فریماه جون
13 اردیبهشت 91 12:03
اون که بله. پیشونی باید بلند باشه. ولی از لحاظ بعضی ها پسرها بهرحال پیشونیشون بلنده.ولی دختر تو دل برو وخوش اخلاقی بود.آیاتای جونم بهتره؟ دلم واسش تنگ شده. کاش میشد واسش پرستار تو خونه بگیری شاید کمتر مریض شه عزیزکم. کاش پیش خودم بود.
فریماه جون
13 اردیبهشت 91 17:21
راستی نظرات هردومون تو پست 10 اردیبهشت محیا هست. ولی صفحه قبل وبعد داره. چون نظرات بیشتر از 20 تا هست.
روح انگیز مامان سیاوش
14 اردیبهشت 91 8:27
سلام به روی ماه دوس جونی خودم خوب دعوام نکن دیگه امشب بعد شام بهت میگم راستی شام چی میخوای درست کنی
روح انگیز مامان سیاوش
14 اردیبهشت 91 8:28
ای وای خوب شد یادم اومد جمعه شب شام دعوتیم خونتون نه امشب
روح انگیز مامان سیاوش
14 اردیبهشت 91 11:59
ای خسیس تا فهمیدی ما داریم میایم خونتون شبونه وانت گرفتی رفتین کیش؟ خوب باشه همون وانته رو بفرست بیاد دنبالمون شام فردارو کنسل نکن دیگه