آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

دخترم آیاتای

روزهای ماه یازدهم آیاتای جان..

1391/1/24 15:37
نویسنده : مادر آیاتای
672 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آیاتای عزیزم

امروز بعد از کمی تأخیر میخوام از کارهای جالب و غافلگیرانه این روزهات بنویسم که چه شیطون و بانمک شدی.

اول اینکه توی مهد ظاهرأ خیلی برات وقت میزارن، یعنی اینجوری بگم که خیلی ازشون انرژی میگیری. چون دوستت دارن و ظهر که تحویلت میگیرم گزارش کارهای اون روز و چطور غذا خوردنت رو میدن، لابه لای صحبت هاشون متوجه میشم که حسابی بهت میرسن. دستشون درد نکنه. از همین جا گرم و صمیمی ازشون سپاسگزاری می کنم. خلاصه اینکه توی مهد خیلی چیزا یاد گرفتی. مثلأ امروز با موزیک شاد تلویزیون خودتو تکون میدادی و من ذوق مرگ .. حالا چجوری دست زدن و ذوق کردن همزمانت بماند که چه میکنی با احساسات ما ..خنده

بعد هم اینکه تمرین ایستادن میکنی، دستات رو مثل قهرمانها میبری بالا و اینجوری میخوای تعادلت رو حفظ کنی، چند ثانیه می ایستی و با زبون بیرون از دهن، خودتو پرت میکنی روی کسی که نزدیکت باشه. برای سرپا ایستادن خیلی تلاش میکنی و کلی بشین پاشو ... تا اینکه خسته میشی و با احتیاط کامل دنده عقب یه جای خوب میشینی کمی نشستنی بازی کنی..مژه

دخترم شما یه بازی میله و حلقه داری که یه میله سفیدرنگه به شکل خرطومی و تعدای حلقه با سایزهای مختلف که باد یاد بگیری این حلقه ها رو به ترتیب درست توی میله بزاری. تا یک هفته پیش استفاده شما صرفأ حمل حلقه ها در همه حالات و همه جا با خودت بود و خبری از میله نبود تا اینکه حدود یک هفته پیش دیدم داری حلقه ها رو توی میله میزاری و کار جالبترت اینه که حلقه های کوچیک که تا آخر میله نمیرن رو با دست محکم میکوبی روش تا بفرستی پائین یا اینکه درش میاری یه دونه دیگه میزاری. یعنی 10 ماه و یک هفته بودی که تونستی این مسأله رو تشخیص بدی. دیشب دیدیم که حلقه ها رو از پات رد میکنی و با اصرار میخوای توی هر دوپات حلقه بفرستی. الهـــــــــــــــــی بگردم..قلب

وقتی میزاریمت توی روروئک، خسته میشی و هرکس از کنارت رد شد گردنت رو کج میکنی و ناز میکنی تا دلش به رحم بیاد و نجاتت بده، غافل از اینکه مادر هماهنگ کرده..چشمک

وقتی احساساتی میشی حمله میکنی و دهنت رو میزاری رو صورت ما. وااای که چه لذتی داره مادر تو بودن. لبخند

این روزها سوژه زیاد داری برای عکس انداختن اما دوربین رو می بینی زود تغییر حالت میدی و مشغول مهندسی بازی میشی یول و میخوای دوربین رو به هر طریق بگیری. عکسام زیاد نیست اما یه تعداد رو برات می زارم عزیزم .

این یکی از همون حلقه هائیه که گفتم هرجا میری همراهت هستن، موقع چهاردست و پا رفتن، موقع غذاخوردن، موقع خوابیدن ...

 

و گل دختر در حال استخون خوردن و چه با لذت ..

 

و حتی موقع استخون خوردن هم ذوق میکنی و موش میشی عزیزم :

 

و عکس زیر مربوط به زمانیه که داشتی با یه ژست خیلی ملوس میخوابیدی ، با دوربین اومدم بالای سرت، زود حس کردی و چشماتو بازکردی و خندیدی، فدای خنده های ناز تو ..

 

و وقتی ناز خوابیدی:

 

 

دوستت دارم عزیز دلم ..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان مهراد
24 فروردین 91 22:25
هزار ماشالله چقد خوشگل شدی عزیزم


سلام از ماست مامان مهراد جون. ممنون که اومدی پیش ما.
مامان محیا
26 فروردین 91 12:23
آخ جون چند رو زدیگه دخملیو میبینم..
مامان سونیا
26 فروردین 91 15:12
وای فرشته رو چه ناز خوابیده الهی خاله فدای موش شدنت بشه نانازی
مامان ساینا
27 فروردین 91 10:29
عزیز دل خاله چه چشمای قشنگی داری شما. دل می بری ها خوب چقدر کارهای جدید یاد گرفتی. حلقه بازی دوست داری. قربونت بشم
نازنین مامان کامیار
27 فروردین 91 17:03
وای قربونش برم چقدر خوشگل استخون میخوره.دیگه خانمی شده واسه خودش.از طرف من محکم ببوسش فرزانه جون.


مرسی نازنین جون.منم کامیارجون رو می بوسم .
متین مامی ایلیا
28 فروردین 91 1:00
عزییییییییییییییییییییزم من که عاشقتم هر وقت نی نی وبلاگ و باز کنم حتما میام ببینم مادر مهربونت پست جدید گذاشته یا نه از این حلقه های هوش ایلیا هم داره ولی هر وقت من درستش میکنم که یاد بگیره در هر حالی که باشه مثل جت میاد همش و یکی یکی در میاره و بد میره هر چقدر من درست کنم اون با حوصله تمام خراب میکنه
حسناسادات
28 فروردین 91 11:26
حسناجون تو مسابقه نی نی متفکر شرکت کرده.
میشه بهش رای بدین؟
رای گیری از هفته اول اردیبهشت ماه شروع میشه.
http://noruz1391.niniweblog.com



بله عزیزم حتمأ بهش رأی میدم.
فریماه جون
28 فروردین 91 15:54
سلام به گل دختر خودمون. دلم واست خیلی تنگ شده کوچولوی من. خدارو شکر که تو مهد حواسشون به غذای خانمی هست که از زیر خوردن در نری ناقلا.بووووووووووووووس یاسمن جون هم سلام میرسونه.
روح انگیز مامان سیاوش
30 فروردین 91 11:26
سلام مادر خانومی خوبی عزیزم ؟ عروس خوشگلم خوبه؟ الهی مادر شوهرت قربون عکس سومیت بشه جیگر طلا آخه تو چقدر تو این عکس نازی موش موشی من و پسرم......قربون عروسم بشم که از صبح تا شب با یه تیکه استخون مرغ خودشو سرگرم کرده ای جونم کاش الان اینجا بودی خودتو به همراه استخونت قورت میدادم جیگر .....
مامان آیدین
1 اردیبهشت 91 0:19
سلام خانومی هزار ماشاالله چقدر خوشگل شده اسفند براش دود کنی به ما سری بزنید .
حسناسادات
1 اردیبهشت 91 12:21
سلام عزیزم
میشه برید تو این لینک و به حسنای من رای بدید؟؟
http://noruz1391.niniweblog.com/post644.php



سلام.بله حتمأ.
مهشید
2 اردیبهشت 91 12:11
از دیدن این فرشته کوچولوی ناز کلی لذت بردم ، قربون خوابیدنش و ژشت های نازش.
نرگسی
2 اردیبهشت 91 14:35
قربون چشمای خوشگلت عزیزم .. مامانی برو خصوصی ..
متین مامی ایلیا
4 اردیبهشت 91 2:58
سلام عزیزم کجایی؟ چرا نیستی ؟ من نگران شدم هر روز میام سر میزنم ولی میبینم خبری نیست، بیا دیگه دلم واسه این دخمله مو طلائیمون تنگ شده اخه
آبجی حنانه
9 مرداد 92 15:17
چه قدر ناز میخندی فدات شم