آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

دخترم آیاتای

ما برگشتیـــــــــــم ..

1391/1/16 0:43
نویسنده : مادر آیاتای
1,427 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام شاداب بهاری به آیاتای عزیزم . به همه دوستای گلمون.سال نو مبارک.

بعد از غیبت سه هفته ای برگشتیم که دوباره شادیهامون رو با هم شریک بشیم.

امیدوارم همه تعطیلات خوبی رو گذرونده باشن و برای یکسال انرژی ذخیره کرده باشن. لبخند

ما سفر نوروزیمون رو از 24 اسفند نود شروع کردیم و روز 13 فروردین به اتمام رسوندیم. خیلی خوش نگذشت اما بالأخره چون عزیزان رو دیدیم و چند تا پیک نیک رفتیم و تخلیه انرژی کردیم بد نبود، فقط تجدید انرژی نشد. اومدیم بریم بشینیم کنار دریا و کمی خلوت کنیم و دوباره شاد بشیم .قلب

 

توی این مدت آیاتای تغییرات زیادی داشته و کارهایی میکنه که همه مون رو به وجد میاره . دختر ناز و دوست داشتنی ما خنده از لبهاش محو نمیشه (پروردگارا سپاسگزاریملبخندلبخندلبخند) و جدیدأ موقع خنده و ذوق کردن زبونش هم بیرونه. امیدوارم زودتر مقوله زبون رو فراموش کنه، آخه خیلی تکرار میشه تعجب. این روزها که همه کنار هم بودیم آیاتای خیلی وابسته تر شده و امروز صبح برای اولین بار وقتی خواستم تحویل مهد بدم چسبید به من و به سختی جدا شد. هم جالب بود و هم کمی ناراحت کننده. خیلی شیطون شده و از در و دیوار و سر و کول مون میره بالا. کمی هم این روزها از عادت های خوبش کم شده. مثلأ به بغل کمی عادت کرده و دوست داره به کمک دیگران بخوابه و مثل گذشته توی تختش بند نمیشه. البته از دیروز سعی میکنیم گریه هاش رو تحمل کنیم و مجبورش کردیم که توی تختش باشه. البته اونم خیلی بشین پاشو بازی میکنه و از دیواره های تخت آویزون میشه و تا دلتون بخواد داد و فریاد میکنه و صدا میزنه. خلاصه به هر ترفندی که به عقل بچگانه ش خطور میکنه دست میزنه تا ما رو بکشونه بالای سرش. به قول پدر آیاتای یه ده روزی کار میبره. هر وقت سرحاله و بازی میکنه و ذوق میکنه میگه به به به و ده ده ده.. و هر وقت ناراحته و به یه چیزی نیاز داره مه مه مه ...چه میشه کرد، از قدیم گفت رفیق بی کلک مادر قهقههقهقهه.. توی تعطیلات هم چند روزی تب کرد و فکر میکنم طی چند روز آینده باید منتظر دندون باشیم. عزیزم برای همه چیز با صدا ذوق میکنه و گاهی که حوصله ش سر رفته همینقدر که کسی صداش بزنه یه صدای ذوق کردنی در میاره و خنده ی از ته دلی که به قول فرشته جون آتیشمون میزنه ..

از این مدت که نبودیم عکسهای زیادی داریم اما همشون در حوصله این محفل نیست و اون تعدادی رو که میدونم خنده روی لبهای زیبای آیاتای و شما دوستان گلمون میاره ، باهاتون به اشتراک میذاریم.


اول عکس هنری آیاتای جان که پدر شکار کردن:

 

دو تا عکس زیر هم مربوط به روش های جدید خوابیدن آیاتای هستش که بعد از تلاش های زیاد توی تختش یه گوشه ای از تخت خوابش میبره :

 

انواع شکلک های آیاتای :

پ

 

آیاتای در محل تفریحی "بی بیون" :


 

آیاتای در محل تفریحی دولت آباد:

 

اینم سفره هفت سین هول هولکی ما با توجه به اینکه تعداد زیادی مهمون روز عید برای ناهار مهمونمون بودن (قابل توجه اینکه ساعت 3 صبح چیده شده):

 

و آیاتای جان بعد از تحویل سال:

 

و اینم هفت سین فرودگاه شیراز :

 

اینم عکس از آیاتای که ازش غافل شده بودم و داشتم چمدون رو جمع می کردم که رفته بود سراغ ظرف شکلات و یه دونه رو باز کرده بود که هم خوره بود و هم صورتش رو نقاشی کرده بود. الهی من فدای تو ..

و آیاتای در راه برگشت:

بعضیهاشون الزامأ مربوط به سفر نیستن، مربوط به مدت غیبتمونه  از جمله چند تا عکس اول ..

دوستتون داریم و منتظر نظرات سازنده تون هستیم ..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

نرگسی
16 فروردین 91 0:57
سلام مامان آیاتای جون .. خوبید ؟ سال نوتون مبارک .. دلمون براتون تنگ شده بود .. عزیز دلم ولی خوب لحظه هارو شکار کردین ها .. ماشالله شیطونی شده .. ایشالله که سالی پر از برکت و سلامتی و شادی داشته باشید ..
نرگسی
16 فروردین 91 1:28
خصوصی
حسناسادات
16 فروردین 91 9:47
خصوصی
مامان ساینا
16 فروردین 91 10:16
سلام آیاتای جون. خیلی شیطون شدی خاله جون. شکلاتم که دوست داری. انشاله همیشه خوش بگذره و به سفر باشین.
مرجان
16 فروردین 91 12:26
ای جانم با این شکلک های نمکی... خدا حفظت کنه عزیزم که همیشه برای بابا و مامان شادی درست کنی.
پدر
16 فروردین 91 13:38
سلام به آیاتای جان و نویسنده محترم ،مادر زحمتکش و همسر عزیز خودم.
سال نو همه دوستان آیاتای و بازدیدکنندگان وبلاگ قشنگ و پر بیننده ش مبارک باشه.
عزیزم از اینکه با وجود خستگی بعد سفر تا دیر وقت نشستی مطالب قشنگ رو با الفاظ شیرین جمع اوری کردی تا صفحه جدیدی در دفتر خاطرات عزیزمون به یادگار بذاری ممنونم.


امیدوارم تو سال جدید برای همه و ما وقایع خیلی خوب و به یاد موندنی شیرین ایجاد بشه که با نوشتن مختصری از اونهااین مجموعه قشنگ رو پر کنیم از خاطرات شیرین و اونارو برا عزیزمون به یادگار بذاریم و دل همه عزیزان بیننده رو هم شاد کنیم.


سلام از ماست پدر عزیز و مهربون. ممنونم که انرژی مثبت میفرستی و روحیه میدی .
مامان سونیا
16 فروردین 91 14:31
عزیزم خوشگل طلای خاله خیلی فیگوراش قشنگه بخورمت مموشی
مامان محیا
16 فروردین 91 14:35
سلام جیگرای من خوبین چه نازی شده این دخملی.. میومدی شمال انرژی میگرفتی حتما. نکنه بد گذشته دفعه پیش پیش ما؟ آره..ببوسس گلمو
مامان یکتا
16 فروردین 91 15:25
الهییییییییی چه عکسای نانازی. مامانی خیلی منتظرتون بودم که بیای و یه پست در سال جدید بذاری تا از احوالات آیاتای جان باخبر بشیم. بهترین آرزوها براتون دارم.
نرگسی
16 فروردین 91 17:50
ممنونمممممممممممممم عزیزم ..
مهشید
17 فروردین 91 11:34
سال نو مبارک و امیدوارم هر جا هستید شاد و سلامت باشید.
bahar
17 فروردین 91 23:15
چه دختر نازیه خیلی خوشگله ماهه فداش بشم بوس بوس
فریماه جون
19 فروردین 91 16:22
سلام سلام به آیاتای کوچولو وپدر ومادر مهربان.سرحالی گلم؟ بهتر شدی؟ ما که با کلی ترفند بغلت میکردیم.نذاشتی حسابی لذت ببریم.خوب البته طبیعیه بزرگتر شدی ووابسته تر به پدر ومادر. ایشاله دوباره سرحال میشی وخنده بر لبانت جاری. بوسسسسسسسسسس
نازنین مامان کامیار
19 فروردین 91 16:41
فرزانه جون اسپند دود کن واسه آیاتای گلم .قربون اون خوابیدنش برم.امیدوارم سال همراه با شادی و موفقیت داشته باشید.
متین مامی ایلیا
23 فروردین 91 11:20
سلام عزیییییییییییییییییییییییییییییزم خوش اومدی و میبینم جیگرتر شدی دل من و ایلیا واسه شما و مادر مهربونت تنگ شده بود
بابای آروین
24 فروردین 91 1:55
سلام به مامی خوب مهربون و با معرفت آیاتای جون امیدوارم سال نو را به خوبی و خوشی آغاز کرده باشین و با سلامتی و شادکامی و موفقیت به پایان برسونید. دوست خوب و ارجمندم قصور و کوتاهی مارو به بزرگی خودتان ببخشید،حقیقتش تو سال جدید نیم ساعت هم پشت سیستم ننشستم ،پستای جدید رو هم همسرم زحمتشو کشیده. فرشته نازنینمون رو از طرف ما ببوسید.
نازنین
25 فروردین 91 0:59
سلام خانمی.سال نو مبارک.حسابی شیطون شدی.ایشالا همیشه به شادی و سفر.