آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دخترم آیاتای

یه عالمه عکس س س س

1393/7/27 12:49
نویسنده : مادر آیاتای
3,915 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم یادم رفت توی پست قبلی بنویسم که سومین جلسه کلاس چرتکه رو هم پست سر گذاشتی و خیلی دوست داری. تنها مشکلی که هست اینه که دل به یادگیری نوشتن عددهای انگلیسی نمیدی. فقط صفر رو خوب می نویسی اونم بخاطر گرایشت به خطوط منحنیه.بخاطر همینم بعد از گذشتن این ترم، احتمالا چند ماه بینش فاصله میندازم و دوباره ادامه میدیم تا عضلات انگشتات و دستت قوی تر شده باشه. ترم جدید کلاس زبان مهد هم شروع شده و به طرز عجیبی پیشرفت کردی. جلسه اول گفتی (I'm fine thank you) و جلسه دوم گفتی (Whats your name) خلاصه اینکه سریییع می گیری مطلب رو.

حالا بریم عکسها رو بزاریم..

 

عقد - امیر علی جون و هیوا جون

 

 

 

 

 

 

و عکسای بولینگ مریم:

 

 

 

 

 

اینم عکس سینما رفتن شما- فیلم شهر موشها. الهی من فداتون شم. آینا چقدر با هیجان داره در مورد فیلم نظر میده. شما که همچین رفته بودی تو حس و حال فیلم که اصراااار داشتی بری توی شهر موش ها خندونکقه قهه

 

و پارک دلفین ها با مامان بابای ترنم جون و شما هم که یه کم حوصله تون سر رفته بود..

 

 

اخیرا اگه هرشب نریم پارک دیگه حتما یه شب در میون رو میریم. من خیلی اونجا رو دوست دارم و شام و زیرانداز به دست میریم کلی هوا می خوریم و یه والیبالی می زنیم بر بدن و با انرژی مضاعف بر می گردیم تشویق شما هم که تازه این مدل تاب سواری رو یاد گرفتید.. روی تاب به حالت نیمه خوابیده میچرخی و اونقدر زنجیرش دور خودش می پیچه که بعد دوباره اونوری باز میشه و شما شاد میشید .خندونک

 

اینم تولد سعیده جون که حسابی آب بازی کردید با آینا و بعدشم لباساتونو عوض کردیم و به امور تولد پرداختید..

و شما در کنار سعیده جون برای مراسم کیک. ازونجا تکون نمیخوردی خنده

 

وقتی کاغذ ریزه های پانچ رو ریختی زمین و خودت رفتی جارو آوردی که تمیز کاری کنی سکوت

 

پدرانه - دخترانه های شما دو تا بغل

 

دستگیره رو گذاشتی توی جیبت به سختی..

 

 

 

توی سه تا عکس زیر هم داری توی راهروی اداره می رقصی و من از خجالت رفتم توی اتاقم (خجالت) آخه سالی یه بار رقصت می گیره اونم توی اداره اونم توی راهرو سوت

 

 

 

 

 

 

الهی من فدای این عکس مظلومت بشم..

 

از سانروف بیرونی و حسابی مو پریشون کردی..

 

وقتی از خودت عکس می گیری.. قربون عکس سلفی برم آخه من بوس

 

روز اول مهر و جشن مهرگان توی مهد صدف..

 

 

 

 

اینم عکس کارناوال شادی..

 

 

 

 

اینجا هم که شما مجسمه شدی خنده

 

اینم عکس مهمونی خونه خاله مارال و دست زدن شیک و پیک شما..

 

امیدوارم تصاویر گویا بوده باشه. چشمک

پسندها (5)

نظرات (14)

طوبی
27 مهر 93 18:16
ای جوووووووووووووووووووووووووووووووووونم الهی من فدات بشم که اینقدر ماهی عزیزم دوست دارم دست خالم درد نکنه که بالاخره وبلاگ رو بروز کرد
مادر آیاتای
پاسخ
خدا نکنه طوبی جووون. خواهش میکنم.. برای رضای خدا مطالب رو هم بخون
ﻓَﺮے ﻣﺂ
28 مهر 93 10:15
کلی از دیدن عکسهای دخملی مشعوف شدم خصوصا عکس سلفی اش و اون عکسی ک گفتی مظلومه ، به نظر من مظلون نیست ولی یک گیرایی خاصی داره عزیزمممم
مادر آیاتای
پاسخ
لطف داری خواهر مظلومیت اصلا داغون میکنه
زینب
28 مهر 93 11:55
ماشااله خیلی نازن خوشگل خانم خدا براتون حفظش کنه امیدوارم همیشه خوب وخوش وسلامت باشید از طرف من حتماً ببوسینش خیلی دوسش دارم چون شبیه سلوا منه .
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی زینب جون. چندوقت بود خبری ازتون نداشتم. شما خوبید؟ سلوا جون خوبن؟ وبلاگ ندارید شما؟ منم شما رو دوست دارم.
arnika
28 مهر 93 15:11
چقدر نازه دخترمون خدا حفظش کنه ایشالا موفقیتهای بیشتر ............
مادر آیاتای
پاسخ
فدات زهرا جون. همچنین آرنیکا جون رو.. در کنار شما دوستای خوب
مامان بردیا اریایی
28 مهر 93 15:56
سلام ایاتای نازم اول یه ماچ از اون لپای نازت و بعد میخواستم بگم که خیلی ماهی خاله جون
مادر آیاتای
پاسخ
سلام از ماست عزیییزم. مرسی لطف داری. ماهی از شماست
z
30 مهر 93 13:55
اولا که چه عجب. دوما که سلام. سوما که عکسها یکی از یکی باحالترن و آدم نمیدونه قربون صدقه کدومشون بره. چهارما که عکس سومو دیدم، فکرکردم خونتونه، با دیدن قاب روی دیوار کپ کردم!4. پنجما که به امین بگو اون عکس پدر دختریشون تو ماشین محشره. البته عکاس محشریم داشته که این صحنه رو شکار کرده، ششما! که فرزانه جون تو رو خدا زودتر به زودتر بیا! حتما باید فریما رو به رخت بکشم!!!!!!
مادر آیاتای
پاسخ
زهرا ببین من واقعا خیلی دوست دارم زودتر بنویسم اما نمیدونم چرا هی نمیشه. فریما خوب میکنه زود زود می نویسه منم سعی میکنمحالا کلی عکسای باحال ازش شکار کردم که منتظرم بذارمشون یه پست اختصاصی.ببخشید نظرتو دیر تایید کردما. دو سه روز تهران بودم تازه برگشتم.
مامان مهربد
2 آبان 93 1:12
خیلی زیبا بودند
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی عزیزم. لطف داری خانومی.
خـآلـــﮧ فاطمـــﮧ
5 آبان 93 23:25
ای جووووووووونم ایاتای رو ببین چقده بزرگ شده ماشالااااااااااااااااااااا زمانی که من برای اولین بار به وبلاگ ایاتای سر زدم فقط 2 یا 3 ماهه بود ماشالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چش نخوری مثل همیشه ناز و زیبا مراقب خودت باش عزیزم
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی فاطمه جون لطف داری به آیاتای. زیبایی از خودته
صونا
6 آبان 93 10:09
یعنی واااااقعن من یکی کم آوردم..آخه کلمات مگه میتونن اینهمه معصومیت و نازی رو بیان کنن... خیلی خوب بودن همه ی عکسا..پدرانه،دختر که اصن فوق العاده بود......
مادر آیاتای
پاسخ
فدااات مهربون ن ن ن
مانی محیا
19 آبان 93 14:22
سلام عزیزم. قربونش برم.. تازه دیدم عکسارو . طالبی شما نمیگی یه زن باردار رانندگی میخواد بکنه، با گذاشتن این عکسها و موهای پریشونش تا شب مدهوشه.. آخه چی بگم من..
مادر آیاتای
پاسخ
جیگر زن باردارو
مانی محیا
19 آبان 93 14:25
راستی یه سلامی هم عرض کنم خدمت آقای پدر، از طرف من بهش بگو امین آقا همه چی کاملا طبیعی بنظر میرسه. عالی..
مادر آیاتای
پاسخ
باشه حتما بهش میگم
مامان انسیه
20 آبان 93 16:47
ماشالله دختر گلت خانومی شده هااااا عزیزم اگه دوست داری تزینات اتاق کودکتو انجام میدم اسم ایاتای جون رو برای دراتاقش http://manvanamadiham.blogfa.com/ اینجا نمونه کارام هست 09389831600شماره همراهمه وایبر و....دارم برات عکس بذارم ازنمونه کارام وقت تایید نظرشماره رو پاک کنی
نونو
26 آبان 93 13:56
عزیز دلم آدم از دیدن این فرشته معصوم و زیبا سیر نمیشه..قربون قد وبالاش.خدا حفظش کنه الهی
مادر آیاتای
پاسخ
خدا نکنه خانومی لطف داری
فریماه جون
5 دی 93 16:42
بسیاااار عالی . دستت درد نکنه آپلود اینهمه عکس. مخصوصا عکس پدر و دختر
مادر آیاتای
پاسخ
واقعا سخته ها اینهمه عکس، هرطور بود انجام شد طی چند مرحله..