وصف العیش نصف العیش :)
سلام دختر یکی یه دونه مون، چراغ خونه مون، تمام زیبایی ها در تو ، عزیز کرده ، مهربون، خورشیدم
بازم نشد که سر قولم وایسم و زود زود بنویسم، آخه نوشتن تمرکز و وقت خوب می خواد که من کمتر این دوتا رو یه جا همزمان میتونم داشته باشم
حالا با یه کم خاطره و عکس به روز میشیم، یه عااالمه حرف هست برای گفتن اما هنوز نمیشه بگم. یه کم زمان میخواد که مثل میوه کال برسه و بشه مکتوب کرد .
* -آیاتای چرا اینقدر دسشویی میری دخترم؟ - منم آدمم دیگه جیش می کنم .
* من رفته بودم پیش دوستام که از اهواز اومده بودن و میخواستم کمی بگردونمشون توی کیش. به آیاتای گفتم میام دنبالت اما واقعا یه جوری شد شرایط که نشد برگردم خونه. وااای که امین میگه یک سره داشتی می گفتی الان مامان میاد، الان دوستای مامانم می گن دخترت کجاست ما ببینیمش برو بیارش ... یه سری هم همسایه داشته میومده بالا از پله، رفتی بیرون دیدی اونه، همونجا نشستی و بهش گفتی فکر کردم مامانمه آخه مامانم گفته میاد دنبالم. اصن داغون شدم اینا رو شنیدم. قربون دل مهربونت برم من آخه
* بهش میگم آیاتای بخواب که ما خیلی خوابمون میاد و داریم میخوابیم. - شما بخوابید منم میخوام بازی کنم تا سرم گیج بره بخوابم
* من یه کم حالتهای نفس تنگی داشتم و همش مجبور بودم نفس های خیلی عمیق بکشم... - مامانی چرا ناراحت و عصبانی هستی؟ - نه دخترم چرا اینجوری فکر کردی؟ - آخه اینجوری نفس میکشی.. - نه گلم من دارم نفس عمیق می کشم خیلی هم خوشحالم .. - (فردای اون روز) مامان منم نفس امین کشیدم (عمیق)
* کله پوک شدم افتادم (کله ملق)
* خودت لاک پاک کن رو از کشو بر میدار و می شینی یه گوشه لاکاتو پاک می کنی . وای که می کشی منو با این کارات
* تشخیص رنگ ها: قرمز دخترونه س / آبی کمرنگ پسرونه س / آبی پررنگ دخترونه س
بازم میگم یه عااااالمه خاطره و حرف هست که هنوز نمیشه بنویسم. ایشاله به زودی
فعلا همینا رو بدون شرح ببینیم.
درحال لاک پاک کردن :
آیاتای اخم کن:
خدا رو هزار مرتبه شکر که دستبند گمشده کادوی عمه مریم پیدا شد:
کفشای نیلا رو پوشیدی و آناهیتا هم کفشای شما رو، دست به دست دارید میرید قدم بزنید
رفته بودیم اسکچرز برای خرید مثلا، شما زودتر از ما دو تا کتونی انتخاب کردی و از قفسه برداشتی و داری آماده میشی برای پوشیدن :
اینجا هم توی بازار یهویی شروع کردی سوره کوثر رو خوندن، داری توی گوش بابایی می خونی الهی من قربون دوتاییتون بشم
و دایی مهدی داره ناز ناز بهت غذا میده ،شما هم که لووووس میشی وقتی اون میاد. قربون دوتاییتون برم من:
رفتم خرید، شما خواب بودی. بابایی زنگ زد و گفت شما بیدار شدی و سراغ منو می گیری و گریه میکنی و مامانی رو می خوای. صدای گریه ت رو که شنیدم از پشت تلفن سریع برگشتم خونه. قربونت برم. بعدم شال منو با عینکم زدی و نشستی مظلوووم. الهی من فدااااات بشم.
صبح منتظر راننده هستیم، با رنگارنگ داری باهاش صحبت میکنی: کجا موندی؟ چقدر دیگه می رسی؟ ما پایینیم، آره دیگه پایین خونه مون. نه اومدیم بیرون منتظریم. باشه زود بیا دیرمونه.
دسته عینک رو از توی کلاه رد کردی خلاقیتت توی حلق گینس دخترم .
یه آدم برفی ناچیز در حد بضاعت دستای بدون دستکشم و بدون هویج و شال گردن اضافی
من فدااااااااااا بشم
و اینم تنبلای اون محل که توی سرما اومده بودن جلوی آفتاب و حسابی خودشونو می خاروندن آدم هوس می کرد اونجا دراز بکشه. خیلی لوووس بودن..
آیاتای و دستکش های بزرگ و جدیدش همون لحظه :
وقتی سر ناهار توی رستوران خوابت برد. عزیززززز دلم.
و توی تاکسی نفس کش ش ش ش ش
اینم عکس هنری ومپایری شما و صونا جون. خدا حفظتون کنه بسکه همو دوست دارید
بازم عکس هست. که به زودی میان وبلاگ.