آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

دخترم آیاتای

یه عالمه عکس

1392/10/8 16:27
نویسنده : مادر آیاتای
2,651 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام دختر گلم، مهربون مثل ماهم.

یه عالمه عکس هست که باید بزارم. فعلا 40 تاشو میزارم. هنوز گوشی بابایی رو هم خالی نکردم. ایشاله اونم به زودی .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم آدرینا جون دوست داشتنی، یه لقمه کوچولوی ناز. یه فندق خوشمزه.

 

 

 

 

 

اینا همه اسباب بازیهای بچگی های شایان و یاسمن جونه که اون چند روزی که خونشون بودیم باهاش حسابی سرگرم میشدی..

 

 

 

 

 

 

اینجا غذا درست کردی و با بابایی رادی می خورید. وسطشم هی می گی بابایی مباظب باش خیلی خیلی خیلی داغه.. قربونت برم. معمولا نیمرو درست میکنی اما اینبار غذا بود و هی هم همش میزدی و بهش یه چیزایی اضافه می کردی..

 

بعضی وقتا هم درون گرا میشی و میری پشت پرده بازی میکنی..

دهنت پر از شله زرده:

 

این یکی هم فقط به خاطر گیس موهای طلاییت که گنج منه.

 

اصلا برات مهم نیست که من خودمو بالا پایین میکنم که ازت عکس بگیرم. در اوج آرامش داری برنامه ت رو میبینی..

 

و توی این عکس هم مهمون داشتیم از ماهشهر. شما هم بی تفاوت به جمه نشسته بودی نقاشی می کشیدی و پپاپیگ می دیدی..

 

این هم وقتی که دوربین رو آوردم عکس بگیرم خودتو زدی به خواب و چشماتو محکم بستی. اصلا هم نمیخندیدی که من شک کنم. اما من قبلش دیده بودم که بیداری و بعدشم که دوربین رو برداتم با شیطنت چشماتو باز کردی و به من خندیدی..

 

اینم از سری خواب هست که استثنائا آوردمش

 

 

 

 

داری میری مهد و اصلا نمیمونی که عکس بگیرم ازت

 

فدای چهره معصومت بشم. خیلی خوبی شما دخترم، خیلی..

 

آیاتای ژست بگیر:

 

این دو تا هم عکسهای روزی هستن که از آتلیه اومده بودن مهد عکس بگیرن که من خودم رفتم مهد میخواستم حضور داشته باشم. اما اصلا اصلا اصلا خوشم نیومد از کیفیت کارشون و گفتم همین دو تا عکسی که گرفتید کافیه. بیشتر از دو تا هم چاپ نکنید برای ما!!!! کلی هم البته حرفهای قصار زدم که دلم خنک بشه و شد.. خیلی ضایع شدن.

 

آخه این چه ژستیه دخترم؟ من نمیدونم از توی این عکسا چی در میاد واقعا؟!!

 

 

و این عکسم باز فقط برای موهای نازت که درست کرده بودم برات میخواستیم بریم بیرون..

 

چند تا عکس دیگه هم هست که موضوعشون فرق میکنه و توی یه پست جداگونه میزارم..

پست بعدی شعرهای مهدت هست که یکی دو تاشو نیاوردم و فردا مینویسمشون. برات کلی کلی کلی شادی آرزو میکنم. بی نهایت دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

شهرزاد
9 دی 92 23:05
سلام عکسای خیلی قشنگی بودن.دلم حال اومد.قربون موهای طلاییت برم خاله جونم.فدات
مادر آیاتای
پاسخ
سلام خاله جون.. مرسی. خدا نکنه خااااله.
mAhyA
10 دی 92 15:10
آخه این موهای طلا گنج منم هست ماشاللهههه به این گل دختر عروسک هزار ماشالله عاااااشقتم آیاتای ماه من
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی محیا جون مهربون. منم دوستت دارم محیا جون.
خاله نرگس
11 دی 92 1:10
یعنی می دونی کلا فکر قلب ما رو نکردی اینهمه عکسای خوشگل گذاشتی دیگه. خوبه حالا گوشی پدر رو هنوز خالی نکردین. ای من به فدات با اون ژست عینکت و البته سر کردن حوله و اینکه چقدر همتون به نقاشی در هر قسمتی و خرابکاری علاقمندین بعد اونوقت اون پرچم ایران به چه مناسبتی روی لپای خوردنی شماست؟ قربون دهن پر از شله زردت و البته موهای طلات
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی خاله نرگس جووون. حالا اشکش مونده، عکسهای اصلی اونجاست..خدا نکنه عزیزم. پرچم مال روزی بود که ایران و گروه 5+1 توافقنامه امضا کردن، مهدشون روی لپ همه بچه ها ازینا کشیده بود. آیاتای هم اون روز گیر داد که برای مامانمم بکشید، ازونجایی که لپ ما مال اینکار نبود، روی دستم کشیدن..
هانیه
11 دی 92 11:02
جون دلم چقدر بزرگ شدی عزیز دلم خیلی دلمون براتون تنگ شده جیگر موهای طلاییت 1000000000000 ماشالله
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی هانیه جون. نمیاید همدیگه رو ببینیم دیگه!! خب با عمو رضا بیاید خونمون زودی.
بارون
13 دی 92 21:48
ایییییییییییییی جونم عشقم
مادر آیاتای
پاسخ
بارون جان نبودی!!! غیبتت طولانی شد. دلمون برات تنگ شده بود.
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
14 دی 92 12:51
ماشالله به گل دخملی طلایی اسپند فراموش نشه مامانی
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی عزیزم.
فریماه جون
14 دی 92 16:43
عکسها عااالی بودن. مخصوصا عکس در راه رفتن به مهد.
منصوره
15 دی 92 14:20
وای چه موهای طلایی داری دختر هزار ماشااله
مانی محیا
18 دی 92 12:53
طالبی من نمیدونم چرا تازه این عکسا رو دیدم. دلم وا شد.. قربونش برم من. یعنی طالبی هی میخوام یه کاری کنم. حتی جیم بزنم بدون شوشو و محیا بیام کیش نمیشه. اما مطمئن باش این دفعه میشه
مادر آیاتای
پاسخ
آره حدس زدم هنوز ندیده باشی. مرسی. مریم اینجا هوا و فضا شده بهشت .... البته بهشت جان جسارت نباشه، ما تعریف شما رو زیاد شنیدیم. فقط مثال زدم.. بیا مریم منتظرم.
mina
19 دی 92 23:08
دلم میخواد محکم ببوسمش
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی. ببوسش، بیا راحت باش.
متین مامی ایلیا
21 دی 92 0:39
واااااااااااااااااااااااااااای خدا خیلی وقت بود نیومده بودم دلم کلی تنگیده بود قربونش برم چقدر بزر شده عزییییییییییییییییییییزم عکس سومیش خیلی نازه با اون پیراهن کوتاش خیلی جیگر شده توی اون عکسی که کنار ادرینا وایستاده خیلی با نمکه انگار یه چیزی رو با دقت تمام داره واسه ادرینا توضیح میده الهیییییییییییییییییی چرا تو اون عکسه که ادرینا پشتت نشسته بغض کردی ماشالا ماشالا ماشالا همه عکسات عاااااااااااااااااااالی بود عروسک خوشکلم بووووووووووووووووووووس
مادر آیاتای
پاسخ
وای متین جون اگه بدونی چقدر دلم براتون تنگ شده. هی میخوام بیام وبلاگ ایلیا نمیشه. لطف داری عزیز مهربون.
نیلوفر
23 دی 92 12:56
خیلی اتفاقی وبلاگتونو دیدم و چ اتفاق خوش یمنی... خداوند ماه دخترتونو زیر سایه پدر و مادرش حفظ کنه
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی نیلوفر جون. چه جالب ما هم فامیلی هستیم.
خاطره
30 دی 92 2:33
هزار ماشالله آپاتای عین فرشته ها ناز و دوست داشتنیه من که عاشقشمخدا حفظش کنه عاشق موهای بلند و طلاییشم عاشق چهره ی قشنگ و نازشم
مادر آیاتای
پاسخ
مذسی عزیزم شما لطف دارید. بازم بیاید پیشمون.اگه رمزهای مطالب قبلی رو خواستید بگید براتون بفرستم.
صونا
2 بهمن 92 23:01
منکه این پست رو همه ی عکساشوسیوکرده بودم براخودم نمیدونم چراازدستم دررفته نظر ندادم اینسری عکسااااش واقعا غوغاان.بخصوص موهای طلایی خوشگلش
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی صونا جون.
همکلاسی
5 بهمن 92 9:25
سلام و درود فراوان بسیار مطالب زیبا و مفیدی در وبلاگتون دیدم ...دست مریزاد استاد گرامی به بنده ی حقیر نیز سر بزن قرار است در روزهای اینده اموزش خوشنویسی در وبلاگم بذارم اگه مفید فایده بود در خدمتم ممنون از همکاری شما بزرگوار
طوبی
16 بهمن 92 11:10
عشقم . نفسم . عمرم . جونم فدات بشم الهی
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی طوبی جونم
faeze maleki
18 بهمن 92 15:25
سلام آیاتای جون.... چه مامان خوبی و گلی......قدر مامان خوبتو بدون معلومه بسیار زیاد دوست داره عسلم.... ماشالا بهت فسقلیه من هم بانمک هم با کلاس هم نازی.... با اینکه ندیدمت ولی خیلی دوست دارم کوچولوی من...
مادر آیاتای
پاسخ
سلام خاله جون. مرسی که اومدی وبلاگ من. ایشاله. منم شما رو دوست دارم .
سپیده
27 بهمن 92 23:18
دختر مو طلایی نااااااااااااااااز
افسانه مامان آرتان
10 اسفند 92 1:16
اااااااااااااااااای جونم چقدر نانازه
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی .
مهتاب مامان آذین
24 فروردین 93 13:43
اول این بوسها بره روی لپ این سفید برفی "سلام عزیزم خداحفظش کنه خیلی نازه آخخخخخخخخخخخ که چقدر دلم میخواست موهای دخمل منم بلوند بشه که نشد.
مادر آیاتای
پاسخ
مرسی مهتاب خانوم. به وبلاگ ما خوش اومدید. الهی. حتما قسمتش نبوده..